جملات پاییزی عاشقانه

پاییز بیاید که چه ؟
‌این فصل فقط
تنهایی ام را
زرد تر می کند !
.

.

.
دارد پاییز میرسد؛
انار نیستم
که برسم به دست‌های تو !
برگم؛
پر از اضطراب افتادن …
.

.

.
پاییز تفسیر زیباییست
وقتی که . . ؟
تو در کنار من قدم میزنی . . .
.

.

.
بگذر تابستان بگذر
حال من
با تو خوب نمیشود !
پاییز
حال مرا خوب میشناسد . . .
.

.

.
خش خش . . .
صدای پای خزان است،
یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند . . .

.

.

.
دلم میخواد بعدا از خدا بپرسم
چجوری ایده پاییز  به ذهنش رسید
بعد هم بگم خدایا تو خارق العاده ای
و همدیگه رو بغل کنیم . . .

.

.

.
شهریور هم
تمام شد
و
نیامدی؛
خدا خودش
پاییز را رحم کند …
.

.

.
پاییز فصل عاشقی است
پاییز را تا میتوانید عاشقی کنید
روی برگ های زرد قدم بزنید
و با صدای خِش خِش برگ ها برقصید . . .
.

.

.
و باز پاییز فصلِ عاشقانه‌هایَم برایِ تو !

.

.

.
و کسی که تو را
دیده باشد
پاییزهای سختی خواهد داشت !
.

.

.
پاییز یعنی بوی نارنگی های سبزی که
سر کلاس زیر میز میخوردیم . . .

.

.

.
چه دردی میکشه عاشق،
فقط پاییز می دونه . . .

.

.

.
دست هایتان را آماده کنید
پاییز نزدیک است
باید گره بخورد در دست های
کسی که سال ها انتظارش را کشیدید
جانِ عزیزتان پاییز را دونفره آغاز کنید . . .
.

.

.
یه پاییز دیگه
بازم توو راهه
بازم چشام به راه تو سیاهه . . .

.

.

.
دلم شهریوریست که
پاییز را به انتظار نشسته . . .

.

.

.
کمی از پاییز یاد بگیر !
دارد می آید . . .
“تو”  قصدش را هم نداری !

.

.

.
باید به خرمالوهای کال سر بزنم
به انارهای سبز
به آدمهای ناپخته
به آنها که هنوز عاشق نشده اند بگویم
که اتفاق بزرگی خواهد افتاد؛
بگویم که پاییز در راه است . . .

.

.

.
هنوز پاییز نیامده
دلم باران می خواهد
از آن باران های عاشقانه
می خواهم بی آن که کسی بو ببرد
یک دل سیر تو را ببارم . . !
.

.

.
برگ ریزونای پاییز
کی چشم به راهت نشسته
از جلو پات جمع میکنه
برگای زرد و خسته . . .

.

.

.
هنوز باران را، بی چتر
برف را، بی دستکش
و چای را، بی قند دوست دارم …
سفر را، اگر هنوز بی چمدان دوست داری
قرارمان همین پاییز …
.

.

.
شـهریور با تمام دلبسـتگی هایش میگذرد
بی خـیال معـشوقه اش میشود
بار سـفـر می بندد
و جای خـود را به مـهر میدهد
فقط خدا کند مـهر دیگر دل نبازد
پاییز طولانی شدنش خسته میکند آدم را
خسته از تـنهایی
خسته از هوای بی کسی
خسته از خش خش خاطرات . . .
.

.

.
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند
.
پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
.
او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
.
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند
.
او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
.
پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند
.
شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را بخاطر او جا به جا کند
.
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
.
خش خش … ، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرتِ پاییز وا کند . . .

برچسب‌ها: جملات غمناک پاییزی, جملات راجب پاییز, جملات غمگین و پاییزی, جملاتی پاییزی و غمگین, جملات عاشقانه پاییزی